دل خب میشکنه. یه وقت آدم نمیدونه دل یکیو میشکنه. یه وقت مجبوره. یه وقت نفهمه. اما به نظرم این که آدم معتقد باشه یه روزی باید جواب پس بده بابت دل شیکوندنش، بگه من نفهمیدم، بگه اونجوری فکر میکردم، بگه نمیخواستم، یه معنیای میده به زندگی. خب شاید هیچ وقت هم نباید آدم جواب پس بده به کسی یا خدایی یا چیزی. اما اینکه پیش خودت فکر کنی دل شیکستن بده، باعث میشه ما آدما درست تر زندگی کنیم با هم. فضیلت اخلاقی مگه غیر اینه؟ این حدیث یا آیه یا هرچی رو یه جا خوندم. اون موقع به ذهنم رسید یه روزی بنویسمش واسه فرشید. اما دیدم نه، درستش اینه بنویسم برا خودم. پسرجون! حواست به خودت باشه:
آدمهایی که هیچوقت برنمیگردن کجا میرن؟؟مینویسم برای خودم.
عزرائیل:الان میام بهت نشون میدم👻حقیقتش اینه که قرنطینه که اومد، من زندگیم خیلی تغییری نکرد.یعنی قبلن خیلی بدتر از این رو تنها تجربه کرده بودم. چند سالی دقیقا توی همین شرایط زندگی کردم. تازه خیلی خیلی قرنطینه تر. تازه توی یه اتاق ۴۰ متری. صبح تا شب کار. شب تا صبح درس. نه تفریحی نه دلخوشیای نه سکسی نه رابطهای نه دلخوشی ای. تازه همش دعوا. همش حرص خوردن از تک تک جاموندههام تو ایران. حالا خیلی ریز نشم که چیا دیدم و شنیدم و چه ریده مونهایی که به عمر و مال و حقوقم زده شد. منظور این که الان واسه من بهشته. اگه همین که دارم، ینی همین مکان همین درآمد وهمین یار نازنینم فریز شه، میتونم تا آخر عمر لذت ببرم از زندگی.
The best contact manager for macسه خوابیدم. چهار صبح با صدا کردنش بیدار شدم. شخص صدا شده خیلی به روخودش نیاورد. ینی یه سر اومد زد و خداییش هم منشن کرد فلانی خوابه برو بخواب و رفت. اما خب باز صدا زد. دیگه پاشدم. گف میخام برم دسشویی. رفتیم. الان پنج و نیمه. من یخوده توییتر گشتم. یخوده اینستا. یخوده چهار تا اپ جدید دانلود کردم دیدم چرته. یخوده با دوربینم بازی کردم. و یخوده م فکر کردم که چقد شبیه یه بچه تینیجی ام که از بی پولی یا از گیر باباش یا از قهر کرذن رفیقش اعصابش خورده. دارن اذان صب میگن. من هشت باید بزنم بیرون. شاید واقعا تنها راهش فراره. یادت باشه امشبو سانتیاگو. ممکنه بمونی و یه چیزایی هم گیرت بیاد، ولی تو به هر حال تنهایی تو این خونه.
The best contact manager for macتعداد صفحات : 0